fa-osoolدرس خارج فقه و اصول

درس 59:

شنبه 28/11/1402 هـ.ش مطابق با 7/ شعبان/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

جواب دیگر آخوند از مشهور

مرحوم آخوند از مشهور اصولیین جواب دیگری داده و آن اینکه: خصوصیّت ذهنیّه که در معنای حرفی معتبر است عبارت از قید آلیّت و حالتاً للغیر است تا اینکه معنای موضوع له حروف خاص و جزئی شود و این خصوصیّت که آلیّت و حالتاً للغیر باشد موجب لحاظ دیگر می شود که آن لحاظ بر لحاظ اسمیّت زیاده است زیرا: چنین لحاظی در معنای اسمیّت دیده نمی شود و بر خلاف وجدان است در عینیّت لغت حیث اینکه در اسم هنگام استعمال، دو لحاظ تصوّر می شود که لحاظ لفظ و لحاظ معنی باشد چنانکه در بصره و کوفه مشاهده می کنیم و لکن در حرف سه لحاظ تصوّر می شود که علاوه ی لحاظ لفظ و معنی خصوصیتی در حرف معتبر است که آلیّت و حالتاً للغیر باشد چنانکه در «من» و «الی» مشاهده می کنیم که در نتیجه ی آن معنای موضوع له در حروف خاص و جزئی می شود مطابق آنچه مشهور می گوید امّا این مسئله خلاف چیزی است که در خارج دیده می شود.

به عبارت دیگر: استعمال عمل ارادی است مانند: قتل و ضرب و لابد است که هر عمل ارادی مخصوصاً مستعمل الفاظ لحاظی در لفظ داشته باشد و لحاظی در معنی ولو با سرعت و چابکی چنانکه در ایراد خطابه و موعظه از خطیب و واعظ که هردو لحاظ مقدمه ی عمل ارادی اوست، بنابراین در استعمال بصره از لفظ او و لحاظ معنایش ناچاریم و همچنان در استعمال کوفه از لحاظ لفظ و معنی چاره ای نداریم و لکن در استعمال من و الی علاوه ی این دو لحاظ، لحاظ سوّمی ضرورت می شود که لحاظ آلیّت و حالتاً للغیر باشد و این لحاظ قید معنی گردد تا موضوع له جزئی و خاص شود تا سرانجام با نظر مشهور مطابقت کند.

بنابراین در چنین جایی که جمله ی «سرت من البصرة الی الکوفة» باشد سه کلمه ی اسمی را مشاهده می کنیم که لفظ سرت و بصرة و کوفة باشد و دو تا کلمه ی حرفی که لفظ من و الی باشد و لکن لابد است که شخص متکلّم دو لحاظ را تصوّر کند هنگام استعمال کلمات حرفی و لحاظات را در قبال کلمات اسمی تصوّر نماید درحالی­که در خارج این تفاوت عینیّت خارجیه ندارد و متکلّم و خطیب بیشتر از دو لحاظ سوّم را در نظر نمی گیرد، این بود اشکال سوّم آخوند بر مشهور.

***