fa-osoolدرس خارج فقه و اصول

درس 54:

شنبه 21/11/1402 هـ.ش مطابق با 29/ رجب/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

نظریه ای در وضع

صاحب منتهی الاصول که شاگرد مرحوم نائینی و مرحوم آقا ضیاء عراقی است نظریه ای ابراز نموده بعد از آن که سؤال مطرح کرده که وضع چیست؟ و سپس جواب داده به این که وضع عبارت است از: ایجاد اتّحاد و هوهویت بین لفظ و معنی هرچند که این اتحاد اعتباری است نه حقیقی.

هوهویت در فارسی تعبیر می شود به «این همانی» و در حقیقت هوهو است که از او به اتّحاد تعبیر می شود و اتحاد گاهی حقیقی است و گاهی اعتباری. اتحاد حقیقی در قضایای حملیه صادق است مثل: زید قائم حیث اینکه زید نمی باشد مگر قائم و یا بگوییم لا یکون القائم الّا زید و این معنی اتحاد است و اتحاد اعتباری در عرضیات صادق است مانند: ملکیّت و زوجیّت که در شرعیات مشاهده می کنیم مانند: اتحاد بین طواف و نماز زیرا: طواف شرعاً نماز است و نظیر فقاع و خمر که فقاع شرعاً خمر است و این اتحاد که بین لفظ و معنی است اتحاد اعتباری جعلی است زیرا لفظ از قبیل عرضیات است به دلیل اینکه صوت است و معنی از قبیل جوهر که معروض صوت است و این هردو شیئ مختلف است مانند زوج و زوجه و لکن معتبر اعتبار کرده و جاعل جعل نموده بین این هردو اتحاد و هوهویت را و صاحب این نظریه دو دلیل ذکر نموده که بترتیب می آوریم:

دلیل اوّل:

القاء معانی است از طریق الفاظ و متکلّم در حقیقت معنی را خلق می کند و سامع معنی را در حقیقت اخذ می کند هرچند متکلّم الفاظ را بیان می کند و سامع نیز الفاظ را می شنود امّا در حقیقت لفظ و معنی متحد است.

دلیل دوّم:

اینست که برای معنی نزد فلاسفه وجودات اربعه است: یکی وجود حقیقی و دیگری وجود ذهنی و سوّمی وجود انشائی و چهارمی وجود لفظی است و لکن مقصود مستدل قسم چهارم است که وجود لفظی باشد که این وجود از اقسام وجود معنا است نزد مستدل که اگر اتحاد و هوهویت بین لفظ و معنی نباشد، لفظ از اقسام وجود معنی به حساب نمی آید.

و کلامش را تأیید می کند به اینکه قباحت معنی به لفظ سرایت می کند همانگونه که حسن معنی حسن لفظ را در پی دارد و بازهم تأییداً می فرماید که وضع مانند استعمال است که شما در مقام استعمال لفظ را حساب مستقل می کنید مثل معنی فلذا کوشش می کنید که الفاظ حسن به کار ببرید تا به حسن مطالب برسید.

***