fa-osoolدرس خارج فقه و اصول

درس 46:

دوشنبه 9/11/1402 هـ.ش مطابق با 17/ رجب/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

اشکال تبدّل در قسم اوّل

بر قسم اوّل که وضع خاص و موضوع له خاص باشد اشکال شده و آن اینکه بین آنچه در ذهن موجود است و آنچه در خارج موجود است کمال مغایرت و مباینت حاکم است و مثال شان اعلام شخصیّه می باشند و این مغایرت به این خاطر است که محققین می گویند وجود بر دو قسم است: یکی ذهنی و دیگری خارجی و بین این دو تقابل است مثل تقابل انسان و بقر بنابراین آنچه در خارج موجود است در زمین راه می رود و آنچه در ذهن موجود است مشی نمی تواند و صورت محضه می باشد و بیشتر از شکل و تصویر ذهنی نیست، علی هذا اجتماع این دو در مکان واحد معقول نمی باشد و لازمه ی هردو فصول علی­حده است و مشخصات فردیّه تا آنجا که تعبیر به «او» یا «امّا» که دال بر فصل است صحیح است مثلی که بگویی: «الوجود امّا ذهنی و امّا خارجی» یا اینکه بگویی: «الحیوان امّا انسان و امّا بقر».

به تعبیر دیگر: آنچه در ذهن موجود است ملحوظ بالذات است و آنچه در خارج موجود است ملحوظ بالعرض و آنچه در زمین راه می رود حکایت می کند از آنچه در ذهن است و لکن بین این دو مباینت و مغایرت است نظیر: مباینت و مغایرت لفظ و معنی حیث اینکه اگر بگوییم لفظ غیر معنی است و معنی غیر لفظ صحیح است و بین هردو عالم فاصله ی بعیده است.

در این هنگام مستشکل می گوید جزئی مساوی وجود است و بین این هردو تلازم حاکم است بنابراین لفظ زید را وضع می کنیم برای هر موضوع ذهنی یا خارجی و سوّم ندارد بنابراین اگر اوّل موضوع له باشد که وجود ذهنی باشد در اینصورت اطلاق لفظ زید بر او مجاز است نه حقیقت و از باب مسامحه است نه واقعیت و اگر موضوع له دوّم باشد که وجود خارجی است اطلاق لفظ زید بر او حقیقت عینیه است و لکن در اینجا اگر بگوییم: الزید موجود کدام جهت بین این دو حاکم است؟ جهت ضرورت یا جهت امکان یا جهت فعلیّت؟

و روشن است که در اینجا جهت امکان حاکم است زیرا: نسبت ماهیّت بسوی وجود و عدم یکسان است و زید قبل از تولّد موجود نیست و بعد از تولّد موجود است و امّا بعد از تولّد قضیه ضروریه می شود پس در نتیجه «قضیه ی ممکنه» به «قضیه ی ضروریه» تبدیل می شود ولو بشرط محمول و احدی این معنی را قبول ندارد زیرا: مطابق بیان شما جهت حاکم بین انسان و موجود جهت امکان است و بین زید و موجود جهت فرد و اتّحاد و فرقی بین این هردو وجود ندارد، این بود اشکال تبدّل بر اعلام شخصیّه و قسم اوّل.

***