fa-osoolدرس خارج فقه و اصول

درس 42:

سه شنبه 3/11/1402 هـ.ش مطابق با 11/ رجب/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

مرحوم خویی و مرحوم عراقی رحمت الله علیهما برای جواب هایی که داده اند تأییدی ذکر کرده اند و آن اینکه:

قضایا در منطق سه قسم اند: قسمی «طبیعیّه» است، قسم دیگر «حقیقیه» و قسم سوّم «خارجیّه» حیث اینکه طبیعیّه وجود ندارد مگر به نفس طبیعت و قضایای حقیقیّه وجود ندارند الّا به وجود افراد بطور مطلق چه اینکه موجود بالفعل باشد یا بالفعل نبوده مقدّرة الوجود باشد و قضایای خارجیّه وجود ندارند مگر به نفس افراد محقّقه در خارج نه مقدّرة الوجود.

و ما نحن فیه از قبیل قضایای حقیقیه است که از افراد بطور مطلق حکایت می کند نظیر: مستطیع که حج بر او واجب است چه اینکه این فرد موجود بالفعل قادر باشد بر اتیان مناسک یا اینکه اصلاً بالفعل موجود نباشد یا موجود باشد و غیر قادر هردو حکم واحد دارند بنابراین منظور از مستطیع طبیعت اوست نه افراد و مصادیقش و این همان حکایت و کاشفیّت است که در این هنگام قسم سوّم ممکن می شود و تفصیل مرحوم آخوند صحیح واقع می شود و اشکال مرحوم امام بر این تفصیل وارد نشده فقط اقسام عناوین کلیّه و کلمات متأصله را در بر می گیرد نه عناوین منتزعه را.

و لکن جوابی که دفاع از مرحوم امام است و ردّ کلام ابوالقاسم خویی جواب مرحوم فاضل لنکرانی(ره) است و جواب ایشان دو مرحله دارد، یکی: نقضی و دیگری: حلّی و اما جواب نقضی ایشان اینست که:

چه فرق است بین عنوان «الانسان حیوان الناطق» و بین آنچه شما فرمودید و آن این بود که «ما ینطق علیه الانسان» حیوان ناطق است حیث اینکه عنوان اوّل از ماهیّت انسان حکایت می کند و عنوان ثانی از ماهیّت حکایت می­کند بعلاوه ی وجود که همان فرد جزئی باشد و هردو عنوان، عنوان متأصله اند و فرقی بین شان وجود ندارد و امّا مرحله ی حلّی اینست که:

مثال شما از طبیعت انسان حکایت می کند و طبیعت من حیث هی لیست الّا هی، بنابراین اضافه ی وجود بسوی طبیعت چیزی محکمی نیست، زیرا: وجود کثرت خصوصیات و مشخّصات را تبعیّت می کند حتی اگر به هزار، میلیون و میلیارد برسد علی هذا خروج شما از بحث طبیعت کلّی بسوی افرادش خروج از موضوع است.

***