درس 33:
چهارشنبه 20/10/1402 هـ.ش مطابق با 27/جمادی الثانی/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
اشکال چهارم: اینست که از لفظ واحد لازم می آید تبادر دو معنی متضاد، نظیر: الفاظ مشترکه بنابر مسلک ذاتیت حیث اینکه لفظ «قرء» مثلاً مشترک است بین حیض و طهر در لسان عربی و لفظ «جون» مشترک است بین سیاه و سفید در فارسی و تبادر دو معنی متضاد نظیر اجتماع ضدّین محال است.
اشکال پنجم: اینست که محال بودن ترجیح بلامرجّح را تسلیم نمی شویم بلکه ممکن است نه محال به دلیل اینکه ترجیح عمل آدمیست و آدمی موجود ممکن و آنچه از ممکن صادر می شود ممکن است، بنابراین می توانیم بپرسیم که چه محالیّت است یا چه قباحت؟ زمانیکه قلمی را بخریم از بین قلم های مساوی که به تمام معنا و از هر جهت مساوی است و چه محالیّت و قباحت وجود دارد زمانی که شیشه عطر یا آبی را بخریم از بین قارورات مساوی که از تمام جهات مساوی باشند، بنابراین ترجیح بلامرجّح محال نبوده و قباحتی ندارد.
اشکال ششم: اینست که ارتباط و اختصاص ذاتی بین الفاظ و معانی وجود ندارد چه به نحو علیّت باشد، چه به نحو اقتضاء و این اختصاص و ارتباط به تعهّد استعمالی نبوده بلکه به وضع و جعل است اما اینکه چه کس واضع است خدا یا بشر بحث بعدی است که می خوانیم.
***