درس 32:
سه شنبه 19/10/1402 هـ.ش مطابق با 26/جمادی الثانی/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
در باب وضع و تعریفش در قوانین مرحوم میرزای قمی از عباد بن سلیمان صیمری چنین حکایت شده که:
«دلالة الافاظ علی معانیها و تبادرها و انسباقها منها مستندة الی ذوات الالفاظ[1]»
این مسلک، مسلک ذاتی گفته می شود که مقابل دو مسلک وضع و تعهّد قرار دارد و بر این مسلک دو دلیل آورده شده به نحو ذیل:
دلیل اوّل: اینست که الفاظ متناهی و معانی غیر متناهی است بنابراین هرگاه دلالت الفاظ بر معانی بالوضع باشد لازم می آید که شیئ متناهی به اشیاء غیر متناهیه احاطه پیدا کند و چنین چیزی محال است.
دلیل دوّم: اینست که دلالت ذاتیه بالوضع نبوده و چنانچه بالوضع باشد ترجیح بلا مرجح لازم می آید که این نیز مستحسن نیست.
در هردو دلیل سه اشکال وجود دارد که به ترتیب متعرّض می شویم:
اشکال اوّل: اینست که بنابر مسلک ذاتیت لازم می آید که معانی به اختلاف لغات و السن اختلاف پیدا نکند در حالی که امر چنین نیست. مثلاً: لفظ شهر نزد عربها اطلاق می شود بر مابین هلالین که 30 یا 29 روز باشد و نزد عجم ها اطلاق می شود بر بلدی که نفوس انسانی در آن مجتمع شده شهری را تشکیل داده باشد مانند: تهران و استانبول مثلاً.
اشکال دوّم: اینست که مطابق این مسلک لازم می آید که هر انسان، انسان دیگر باشد با هر زبان و لغتی درحالی که امر چنین نیست و فارس ها کلام انگلیس ها و چینی ها و فرانسوی ها را نمی فهمد و آنها نیز کلام فارسی زبان را درک نمی کند و همینگونه است سایر ملل.
اشکال سوّم: اینست که مطابق این مسلک لازم می آید که انسانها نیازمند یادگیری لسان غیر نباشد درحالی که چنین نیست.
***