درس 23:
چهارشنبه 6/10/1402 هـ.ش مطابق با 13/جمادی الثانی/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
تعریف سوّم: تعریف مرحوم محقّق نائینی است
مرحوم ایشان علم اصول را چنین تعریف نموده:
«العلم بالکبریات الّتی لو انضمّت الیها صغریاتها یستنتج منها حکم فرعی کلّی[1]»
در این تعریف اشکالاتی وارد است که این اشکالات بر تعریف مشهور و قدما وارد بود فراجع هنا.
تعریف چهارم: تعریف مرحوم امام است
مرحوم ایشان علم اصول را چنین تعریف نموده:
«القواعد الآلیّة الّتی یمکن ان تقع فی کبری استنتاج الاحکام الکلّیة الفرعیّة لوظیفة العملیّة[2]».
مرحوم امام با لفظ «آلیّت» قواعد فقهیّه را از تعریف خارج نموده زیرا: این قواعد استقلالی است نه آلی و با جمله ی «یمکن ان تقع» امثال قیاس، استحسان، سدّ ذرایع و مصالح مرسله را داخل تعریف نموده زیرا: این عناوین نزد اهل سنّت حجّت است در طریق استنتاج و امّا نزد فقهای امامیّه حجیت ندارند و همچنان خارج نمود با جمله ی «تقع کبری» مباحث سائر علوم را.
و لکن بنظر می رسد که کلمه ی آلیّت در اخراج قواعد فقهی کفایت نمی کند زیرا: قواعد فقهی بطور دائم شامل است احکام کلیّه ی شرعیه ی تکلیفیه یا وضعیه را وجودی باشد یا عدمی فرق نمی کند و مجرّد اینکه قواعد فقهیه تطبیقی می باشد به آلیّت بودن ضرر وارد نمی کند.
تعریف پنجم: تعریف آیت الله مکارم شیرازی است
جناب ایشان علم اصول را چنین تعریف نموده:
«القواعد الّتی لا تشتمل علی حکم شرعی و تقع فی طریق استنتاج الاحکام الکلیّة الفرعیّة الالهیّة او الوظیفة العملیّة[3]».
***