fa-feqhدرس خارج فقه و اصول

(ادامه ی کتاب میراث، فصل دوّم، سهام مقدّره از متن لمعه شهید اوّل)

درس 49:

شنبه 14/11/1402 هـ.ش مطابق با 22/ رجب/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

بقیه مصادیق

مرحوم شهید ثانی می فرماید:

«و فی دخول القلنسوة و الثوب من اللبد نظر من عدم دخولها فی مفهوم الثیاب».

انصاف: اینست که کلاه و نوع نمدی آن تحت ثوب داخل است، فلذا قلنسوه جزء حبوه بوده در مفهوم ثیاب بدون شک و ریب داخل است و بین اقسامش نظیر نمدی و غیر آن فرقی وجود ندارد بلکه کلاه پوستی در بلد ما مسمّی به قره قُل از اعلی اقسام قلنسوه است از نظر قیمت و معرّف کشور است و نمدی آن نیز ثوب به حساب می آید چنانکه مشاهده می کنیم.

باز هم مرحوم شهید ثانی قلنسوه را در مفهوم ثیاب داخل ندانسته دلیل می آورد که: قلنسوه در کفاره قسم مجزی نمی باشد چون که کسوه حساب نمی شود.

قلنا: این بحث، بحث عرفی مصداقی است و آنچه که در شریعت آمده کسوه است و امّا مصادیقش در بلاد کثیره، کثیره است و شاید در عرف بلد ایشان کلاه جزو ثیاب نبوده فلذا در کفاره قسم احتیاجی به کلاه دیده نمی شده و امّا بنظر ما عرف بلد ایشان نیز عرف کلاه دار بوده که بلد عراق و شام باشد و امّا نزاع در مصداق و آنچه از ثیاب فهمیده می شود داخل در مفهوم لباس است مانند: جوراب و عرق چین مطابق عرف مصداق لباس است و در این باب بیشتر از این بحث لازم نیست.

علی ایّ حال آیا حلیة السیف و جفنه و سیّوره و بیت المصحف در ثباب داخل است یا خیر؟

در جواب دو وجه گفته شده: یکی دخول و دیگری غیر دخول و در وجه دخول گفته شده ک این اشیاء تابع حبوه اربعه است عرفاً و در وجه عدم دخول گفته شده که این اشیاء از مفهوم سیف و مصحف حقیقتاً خارج است بنحوی که این اشیاء سیف و مصحف گفته نمی شود.

انصاف: اینست که اینها در مفهوم سیف و مصحف داخل است و شهید ثانی نیز همین نظر را داشته می فرماید: «و الاقوی دخولها».

و اگر اجناس متعدد شود مثلاً چند مصحف و چند سیف و امثال اینها مال اختصاصی پدر باشد آن دسته اجناس که به لفظ جمع آمده مثل ثیاب همه را شامل است و آن دسته که به لفظ واحد آمده مثل سیف و مصحف  تعدد را شامل نیست و اختصاص می یابد نسبت غالبی به هرکدام که اگر نسبت تساوی است وارث بین افراد مخیّر است بنابر اقوی و چنانچه اختلاف کنند راهش قرعه است.

***