fa-derayaدرس خارج فقه و اصول

درس 26:

چهارشنبه 12/2/1403 هـ.ش مطابق با 22/ شوال/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: نوشته معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

توضیح ثانی: حول اضمار احادیث است.

تعریف اضمار حدیث را دانستیم و لکن اسباب و علل آن باقی ماند که به ترتیب یادآور می شویم:

  1. “تقیه”: یکی از اسباب اضمار در شیعه تقیه است.
  2. “تقطیع”: یکی دیگر از اسباب اضمار تقطیع است که نوعاً قسمت پایان حدیث را قطع می کنند.
  3. “اختصار”: یکی دیگر از اسباب اضمار و ضرورت آن اختصار است زیرا: ضمیر عوض از ظاهر است بخاطر تسهیل امور و لکن این اضمار در حدیث ضرر وارد نمی کند و قادح نمی باشد و چنین اضماری در تاریخ ائمه(ع) و تاریخ شیعه زیاد است بدلیل وفور تقیه.

زمانی که مروی عنه معلوم باشد به کمک قرینه ی خارجیه و رایحه ی تقیه استشمام شود چنین اضماری ضعف حدیث به حساب نمی آید مخصوصاً زمانی­که یکی از اصحاب اجماع ضمیر بیاورد از امام عصرش، چنین اضماری به طریق اولی ضرر به حدیث وارد نمی کند، بنابراین اگر زراره یا محمد بن مسلم بگوید: «قلتُ له» یا «روی عنه» یا بگوید: «سمعتُه» چنین جملاتی هرچند مضمره اند و لکن حکم مصرّح دارند.

همین حکم است در قبال مشایخ ثقات که اگر اقدام به ضمیر نمایند ضرر به حدیث نزده قادح نیست بلکه مطابق آنچه قبلاً خواندیم حکم مصرّح دارد.

در این مورد کلام مرحوم مامقانی را باهم مرور می کنیم که فرموده است:

«لو علم کون المراد به الامام المعصوم(ع) بان سبق ذکره فی الفقرة الاولی خرج ذالک عن عنوان الاضمار القادح… بل قال بعض المحققین(نوری) انّ الاضمار ان کان عن مثل الزرارة او محمّد بن مسلم و اضرابهما من اجلّاء فالاظهر حجیّته بل الظاهر انّ مطلق الموثّقین من اصحابنا کذالک لانّ الظاهر لحال اصحاب الائمة(ع) انّهم لا یسئلون الّا عنهم[1]»

و همچنین است نظر مرحوم مجلسی که در مرآت العقول چنین فرموده:

«انّ اضمار الذی ینتهی الی محمّد بن مسلم فهو لیس بقادح».

و همین نظر را مرحوم سیّد ابوالقاسم خویی دارد آنجا که فرموده:

«انّ اضمار الزرارة لیس بقادح لانّه لا یروی الّا عن معصوم(ع)».

***

[1]) مقباس الهدایة، ج1، ص333.