درس 151:
یک شنبه 18/3/1404 هـ.ش مطابق با 12/ ذیالحجه/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: نوشته معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قولها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
وکالت از معصوم
چه بسا وکالت از معصوم(ع) طریق به حساب می آید بسوی وثاقت راوی و لکن ملازمه ای وجود ندارد بین مجرد وکالت و بین وثاقت.
نعم: اگر وکیل در امور مالیه وکیل باشد این وکالت اماره است بر امانت او در امور مالیه و امّا این امانت کجا و عدالت کجا؟ و همچنان ثقه ضابط کجا و امّا جایی که شخص وکیل باشد از جانب امام(ع) در مدت طولانی و در عین حال ذمّی وارد نشده باشد ممکن است چنین وکالتی قرینه شود بر وثاقت وی و ثبات قدمش زیرا: بعید است که کاذب از سوی امام وکیل شود طی سالهای متمادی که اگر کذبش ثابت میشد معزول می گردید.
چه بسا استدلال می شود بر وثاقت هرکسیکه وکیل باشد از قبل معصوم(ع) بدلیل اینکه مرحوم کلینی از علی بن محمّد از حسن بن عبدالحمید روایت کرده که وی گفته است:
«شککت فی امر حاجز فجمعت ثم سرت الی العسکر فخرج الیّ لیس فینا شکّ و لا فی من یقوم مقامنا بامرنا ردّ ما معک الی حاجز بن یزید[1]».
اگر وکالت با عدالت ملازمه نداشته باشد در چنین جایی ملازمه ای مشاهده نمی شود و لکن چنین استدلالی که در روایت دیدیم اخص از مدّعا است و آنچه ظاهر است از روایت اینست که مراد از وکلا، وکلای معروف اند که به امر ائمه بر وکالت باقی مانده اند و ذمّی در قبال آنها صادر نشدهاند تا عزل می شدند غیر از این است که شخص صرفاً وکیل باشد در امر مالی یا متاع دنیوی یا سایر امور.
[1]) الکافی، ج1، باب مولد الصاحب، ح14.