درس 208:
سه شنبه 9/2/1404 هـ.ش مطابق با 1/ ذیالقعده/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قولها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
تفصیل دیگر
بازهم مرحوم صاحب فصول تفصیلی داده و آن اینست که: مشتق مبحوث عنه که محل نزاع است مشتق که می باشد که مأخوذ باشد از مبدء و مأخوذ باشد از وصفی که بسوی غیر تعدّی می کند مثل: ضارب و قاتل و قاطع و امثالش و بین مشتقی که مأخوذ از مبدء می باشد و لکن وصفش که مشتق از آن نشأت کرده به غیر تعدّی نمی کند مانند: جاهل و حائض و حسن و امثالش که در اینجا مشتق قسم اوّل حقیقت در اعمّ است و مشتق قسم ثانی حقیقت در اخص.
و مرحوم ایشان علاوه می کند که: مشتق گاهی اطلاق می شود و از آن قصد می گردد متصف به “شأنیت مبدأ” مثل جایی که گفته شود: هذا الدواء نافع یا گفته شود: النّار محرقة یا گفته شود: الشجرة مثمرة و گاهی اطلاق می شود و از آن قصد می شود متصف به “ملکه مبداء” یا اینکه مبداء اتخاذ می شود از باب حرفه و صنعت مانند: کاسب و صانع و تاجر و شاعر که در هردو مقام شأنیت و ملکه یا حرفه و پیشه معتبر است و اطلاق مشقت بر مبداء به همان اعتبار است و در قسم دوّم اعراض سبقت جسته می شود از باب مزاوله.
مرحوم ملا عبدالله معروف به فاضل تونی یک نحوه تفصیل قائل شده و مرحوم وحید بهبهانی به نحو دیگر تفصیل قائل است و آن اینکه: مشتقی که اتصاف ذات به مبدء در آن “اکثری” باشد آن مشتق حقیقت در اعم و مشتقی که چنین نباشد یعنی “اقلّی” باشد حقیقت است در اخص که همان حال تلبّس باشد[1].
***
[1]) وافیه، ص63.