درس 115:
سه شنبه 15/8/1403 هـ.ش مطابق با 3/ جمادی الاولی/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قولها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
و امّا اصل عدم قرینه در کلام مرحوم آخوند آمده است به خلاف اطّراد که در کفایه نیامده و عدم ذکرش دال بر این است که اطّراد را آخوند قبول ندارد و لکن اصل عدم قرینه شرعاً معتبر است یا عقلاً باید گفت که: بنای عقلا در اصل عدم قرینه وجود ندارد تا اینکه در این اصل اعتماد شود زیرا هنگام شک اعتنائی به این اصل نمی شود چه رسد از زمانی که آدم قطع حاصل کند که این اصل وجود ندارد و ممکن است گفته شود که این اصل اعتبار شرعی دارد که عبارت از استصحاب باشد بنام استصحاب موجود در این مورد و لکن پرسش ما در این صورت این است که مجرای استصحاب در این مورد چه خواهد بود زیرا در استصحاب دو رکن لابد منه است و ممکن است جواب گفته شود که یک رکن این استصحاب عدم قرینه در سابق است و رکن دیگر شک در حدوث قرینه است بعد از عدمش.
و لکن نظر ما این است که مستصحب باید حکم شرعی باشد یا موضوعی باشد برای حکم شرعی و اصل عدم قرینه روشن است که از حاق لفظ است نه از قرینه بنابراین معنای صعید تراب خالص است نه مطلق وجه الارض بنابراین چنین استصحابی موضوعیت ندارد و هم چنان میتوان گفت اصل به کمک عقل تبدیل می شود به اصل مثبت و اصل مثبت حجّت نیست مگر اینکه بگوییم واسطه؛ واسطه ی خفیّه است به قسمی که در نظر عرف درک نمی شود امّا چنین واسطه ای در مورد منتفی است بنابراین نتیجه می گیریم که هرگاه در تحقق تبادر شک کنیم که از حاقّ لفظ است یا از قرائن و شواهد نه اصلی وجود دارد و نه قاعده ای.
***