fa-osoolدرس خارج فقه و اصول

درس 84:

چهارشنبه 9/3/1403 هـ.ش مطابق با 20/ ذی القعده/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

حرکت نحویین در قضیه

در قضیه حرکتی را از نحویین مشاهده می کنیم که آنها می گویند: بعضی قضایا به تقدیر حرف جار و متعلق آن است مثل مثال: الجسم ابیض که اصل مثال: الجسم کائن بوده یا الجسم ثابت له البیاضیت بوده یا مثل مثال: زید انسان که اصلش زید ثابت له الانسانیت بوده یا مثل مثال: زید علی السطح که اصلش زید استقر علی السطح بوده و هکذا امثال دیگر که از این قضایا به قضایای مؤوله تعبیر می کنند و تأویلش مشخص است.

در این هنگام بر می گردیم و می پرسیم که چرا و به چه دلیل نحویین چنین حرکت علمیی را انجام داده اند؟

جواب شاید این باشد که این حرکت بخاطر خروج از این اشکال باشد و آن عبارت از اتحاد موضوع و محمول است به قسمی که با نسبت ملائم نباشد و تناسبی در میان دیده نشود، علی هذا زمانی که جسم و ابیض از باب مثال دو شیئ متغایر نباشند بلکه متحد باشند چگونه نسبت اینجا متصور می شود؟ علی هذا خلق نسبت به این اسلوب و روش از ابداع نحویین است.

این اسلوب نحویین در خلق نسبت مارا از اشکال خارج نمی کند زیرا: نسبت همچنان وجود ندارد حیث اینکه بین جسم و بین ما ثبت له البیاضیت تغایری نیست بلکه هردو در خارج متحدند و همچنان در کائن و حاصل و استقرّ همین اشکال وجود دارد که فقدان نسبت باشد و بر فرض تسلیم و قبول نسبت این نسبت از ناحیه حروف جارّه است نه از ناحیه قضایای حملیه زیرا: می پرسیم که آیا محمول در زید فی المدرسة چه خواهد بود و فی در اینجا چه نقش خواهد داشت و می پرسیم که آیا فی محمول است یا مدرسه محمول است در حالی که حمل مدرسه بر زید بدون فی جائز نبوده قضیه کاذبه می شود و با بودن فی نسبت حاصل می گردد امّا این نسبت نامش ظرفیت است و ظرفیت از حرف فی استفاده می شود نه از قضیه حملیه.

علی ایّ حال آنچه که نسبت است در قضایای مؤوّله وجود ندارد و آنچه نسبت نیست وجود دارد و بر فرض قبول نسبت، نسبت از اصل قضیه حملیه نیست بلکه از ناحیه حروف جارّه است بنابراین ترکّب قضایا از سه جزء که سخن مشهور است مخدوش می باشد فلذا سخن مشهور بدون اساس باقی می ماند.

***