(ادامه ی کتاب میراث، فصل دوّم، سهام مقدّره از متن لمعه شهید اوّل)
درس 165:
شنبه 6/11/1403 هـ.ش مطابق با 25/ رجب/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قولها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
مرحوم شهید در مسئله سابعه چنین فرموده:
«السابعة: لا عبرة بالتبرّی من النسب و فیه قول شاذّ انّه ترثه عصبة امّه دون ابیه او تبرّأ ابوه من نسبه».
حکم تبرّی نزد سلطان
اعتباری ندارد که کسی نزد سلطان جائر از نسبش تبرّی بجوید تا اینکه مانع ارث شود و این عدم اعتبار اشهر است به دلیل اصل و هم به دلیل عموم قرآن که عموم کتاب شامل می شود تبرّی والد را از ولدش یا عدم تبرّی او را و عمومات بالتمام دلالت دارند بر توارث بطور مطلق چه تبرّی باشد یا نباشد.
و امّا قول شاذّی وجود دارد که مرحوم شیخ در نهایة و مرحوم ابن برّاج فرموده اند که: تبرّی از نسب موجب می شود که از میراث پدر محروم شود امّا بستگان مادری از وی میراث می برد و این تبرّی اگر از سوی پدر نیز باشد همین حکم را دارد و این آقایان استناد جسته اند به روایت ابا بصیر اسدی از احدهما علیهما سلام که نصّش چنین است:
«سألته عن المخلوع یتبرّء منه ابوه عند السلطان و من میراثه و جریرته لمن میراثه؟ فقال: قال علی(ع) هو لاقرب النّاس الیه[1]».
مرحوم شهید ثانی می فرماید که: این روایت دلالتی ندارد بر آنچه استدلال شده که عبارت از ارث مادر باشد و آنهایی که به مادر انتساب دارد زیرا: در این روایت این جمله آمده که: «هو لاقرب الناس الیه» و امّا اینکه دلالتی وجود ندارد وجهش این است که پدر مخلوع نیز اقرب الناس است الیه از عصبه ی مادرش و مرحوم شیخ در عین حال در مسئله یازدهم از این قول با صراحت برگشته و برگشت ایشان نیز سخن ما را تأیید می کند.
***
[1]) الوسائل، ج17، باب 7 از ابواب میراث ولد الملاعنة و ما اشبهه، ح3، ص566. وسائل جدید، ج26، ص273.