درس 88:
شنبه 31/3/1404 هـ.ش مطابق با 25/ ذیالحجه/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: نوشته معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قولها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
قسم دوازدهم حدیث مجهول است و آن حدیثی می باشد که راویاش در کتب رجال عنوان نشده باشد یا عنوان شده باشد و لکن شناخته شده نباشد فلذا چنین روایتی مجهوله بوده راوی آن مجهول گفته می شود و امّا مرحوم مامقانی حدیث مجهول را چنین تعریف کرده:
«وهو ما ذکر رجاله فی کتب الرجال و لکن لم یعلم حال البعض او الکل من حیث العقیدة[1]».
و امّا مقصود ما تعریفی است که ذکر کردیم نه تعریفی که از مرحوم مامقانی ذکر کرده زیرا ما در مقام توثیق و تکذیب راوی هستیم نه در مقام فکر و عقیده ی او و ایشان در رابطه با حدیث مجهول در فهرست تنقیح المقال می فرماید: مجاهیل مورد دقت قرار نمی گیرد در عین حالی که محقق داماد راشحه ی سیزدهم را در کتاب رواشحش در معنای مجهول اختصاص داده و فرموده که جایز نیست مجهول اصطلاحی را اطلاق کنیم بر کسیکه حکم شده بر جهالتش از سوی ائمه علم رجال فلذا مجهول اختصاص پیدا میکند به جهالت به حمل شایع نه اینکه در قبال مجهول اصطلاح خاص داشته باشیم.
قسم سیزدهم: حدیث موضوع است
حدیث موضوع مکذوب مختلق است حسب آنچه در تقریب و تیسیر، جلد اوّل، صفحه231 یادآوری شده و گفته شده که در بین احادیث ضعیفه بدترینش همین است و آن اینکه راوی در آن مختلف بوده به مطلق حدیث کذوب اطلاق نمی شود چه اینکه کذوب گاهی صدق می کند درحالیکه روایتش برای عالم به وضع شناخته شده نیست و فرق ندارد که این اختلاق در موضوعات احکام باشد یا مواعظ و نصایح مگر اینکه تصریح شود اختلاف در فلان موضوع است بنابراین روایت این چنینی قابل نقل است زیرا: تصریح شده است که اختلاف در فلان موضوع است.
ثمّ: سبب وضع حدیث در یک امر و دو امر منحصر نیست چه بسا که سبب شهرت باشد یا جایگاه و مکانت در جامعه و شاید نصرت مذهب باشد و شاید تقرّب به ملوک یا ابناء الدنیا و در این رابطه روایت شده که غیاث بن ابراهیم بر مهدی عباسی وارد شد که وی مشغول بازی با کبوتران است، غیاث بلا فاصله حدیثی را از پیامبر وضع کرده اینگونه گفت: «لا سبق الّا فی خف او حافر او نصل او جناح» و غیر از این اسباب و دوافع انگیزه های دیگری نیز برای کذب و جعل وجود دارد.
***
[1]) مقباس الهدایة، ص120.