fa-derayaدرس خارج فقه و اصول

درس(84):

سه‌ شنبه 20/3/1404 هـ.ش مطابق با 14/ ذی‌الحجه/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: نوشته معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول­ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

قسم هشتم: حدیث مدلّس است

کلمه ی مدلّس به فتح لام صفت حدیث است و به کسر لام صفت محدّث و امّا تدلیس از نظر تعریف اخفاء عیب موجود است در سند و به نوبه ی خودش بر دو قسم است:

قسم اوّل اینست که:

حدیث را نقل کند از کسی که وی را ملاقات کرده و معاصر او بوده و لکن استماع حدیث از وی نداشته و امّا روایتش بنحوی است که گویا از او شنیده مثل اینکه بگوید: قال فلان یا بگوید: عن فلان و امّا تقیید به لقاء و معاصرت بخاطر اخراج عدم ملاقات و عدم معاصرت است علی هذا روایتی که در آن ملاقات و معاصرت نباشد به دلیل وجود قرینه از موضوع تدلیس خارج است در صورتی که عدم تعاصر یا عدم ملاقات روشن باشد.

قسم دوّم اینست که:

شیخ حدیث را که از وی نقل حدیث کرده ذکر کند و در اوّل سند بیاورد و لکن شخص بعدی را ساقط نماید به دلیل ضعف او یا صغر سنش تا نقل روایت خوشنما و حسن باشد مانند: اسقاط قتاده و سفیان بن عیینه مطابق آنچه نووی ذکر کرده[1].

این مطالب در صورتی است که جمله ای که در سماع صراحت داشته باشد بدون واسطه ذکر نشده باشد مثل جمله حدثنا یا اخبرنا که در آن صورت حدیث کذب است و محدّث کذّاب و از بحث تدلیس موضوعاً خارج است.

ثمّ: تدلیس قسم دیگری هم دارد که تدلیس در شیوع است نه در نفس اسناد طوری که از شیخ حدیث مطابق سماعش روایت کند و لکن چنین شخصی را دوست ندارد که معرفی کند بخاطر غرضی از اغراض دنیوی بناءً او را به اسمی مسمّی می کند و به کنیه ای مکنّی در صورتی که هردو نا شناخته است و این نوع تدلیس ضررش کمتر است از تدلیس اوّل و چه بسا که در اینگونه تدلیس عذر داشته باشد و لذا تسمیه را ترک کند و کنیه را ذکر نکند که این مورد هم از موضوع تدلیس خارج است.  

در همین درس شناختیم که سفیان بن عیینه مدلّس است که درباره ایشان علی بن حشرم چنین گفته:

«کنّا عند سفیان بن عیینه فقال: قال: ذهری کذا، فقیل له: أ سمعت منه هذا؟ قال: حدثنی به عبدالرزّاق عن معمّر، عنه»

که در اینجا سفیان معاصر ذهری بوده و وی را ملاقات کرده و لکن از وی اخذ حدیث نکرده فلذا سماع ایشان از وی درصورتی صحیح است که عبدالرزّاق نامش ذکر شود و همچنان نام معمّر و نام ذهری بنابراین تدلیس در اینجا اسقاط سفیان است دو نفر را امّا طوری که از جمله استعمال شده توهم شود که وی از ذهری مستقیم شنیده.

***

[1]) التقریب و التیسیر، ج1، ص186.