fa-osoolدرس خارج فقه و اصول

درس 114:

دوشنبه 14/8/1403 هـ.ش مطابق با 2/ جمادی الاولی/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: دروس معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول­ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

جواب سوّم از اشکال دور

ممکن است از اشکال دور جواب سوّمی گفته شود هرچند که چنین جوابی محل مناقشه باشد و شاید عدم تعرض مرحوم آخوند این جواب را به همین خاطر باشد که نخواسته جواب مورد مناقشه را متعرض شود و امّا این جواب نیازمند تصور دو علم اجمالی و تفصیلی نمی باشد بلکه در این جواب هر دو علم تفصیلی به حساب آمده و ضرر هم ندارد که احد علمین به دیگری توقف داشته باشد مانند توقف احد فردین از ماهیّت واحده به دیگری بدون اینکه دور و استحاله ای باشد مانند: زید و عمرو که دو فرد می باشند از یک ماهیّت به نام انسان هرچند که یکی به دیگری متوقّف باشد

و امّا مناقشه ای که وجود دارد اینست که عالم و معلوم زمانی که متعدد شود و هردو متفاوت باشند سخن شما در این مرحله بجا است و امّا زمانی که چنین نباشند و هردو فرد تصوّر شود بدون تعدد و تفاوت در این صورت سخن شما معنی ندارد که هردو علم را تفصیلی بنامیم زیرا: هرکدام عین دیگری است بدون اینکه تشخصی وجود داشته باشد و امتیازی در بین باشد ولو به مقدار دانه ی خردل.

شک و شروط در تبادر

شناختیم که تبادر علامت حقیقت است چنانچه از حاقّ لفظ باشد و از شواهد و قرائن ایجاد نشده باشد در اینجا اگر دانستیم که فلان تبادر از حاقّ لفظ است فهو المراد و اگر ندانستیم و شک کردیم که آیا فلان تبادر از حاقّ لفظ است یا از قرائن و شواهد؟ در اینجا آیا اصل و قاعده ای وجود دارد که دست به دامن او شویم و از شک و تردید بیرون آییم یا خیر؟

در جواب گفته می شود که بله؛ ما در اینجا دو اصل یا دو قاعده داریم که مارا از مشکل رهایی می دهد و این اصل یا قاعده یکی اطّراد است و دیگری عدم قرینه و امّا اطّراد به معنای انسباق معناست در ذهن مخاطب هرکسی که باشد و در هر زمان و مکانی که واقع شود مثل انسباق معنی تراب از لفظ صعید، علی هذا این می­شود شرط تبادر که در آن اطّراد وجود دارد و می فهماند که از حاقّ لفظ است و امّا زمانی که نزد شخصی تبادر باشد و نزد دیگری تبادر نباشد یا در موردی باشد و در موردی نباشد چنین تبادری به دلیل عدم اطّراد فاقد شرط است که نمی تواند از حاق لفظ باشد.

و امّا آنچه که در اطّراد مهم است اینست که آیا اطّراد شرعاً حجّت است یا عقلاً؟ در جواب باید گفت که با تأسف اطّراد حجیّت شرعی نداشته حجیّت عقلی نیز ندارد و شاید به همین خاطر مرحوم آخوند اطّراد را شرط تبادر ندانسته و عدم آن را علامت مجاز قبول نکرده.

***