fa-derayaدرس خارج فقه و اصول

درس 60:

چهار‌شنبه 12/10/1403 هـ.ش مطابق با 1/ رجب/1446 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).

تذکّر: نوشته معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول­ها.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

تناسخ و مسخ

اگر نفس انسانی به بدن حیوانی تعلق بگیرد چنین تعلقی بعد از مفارقت تناسخ بوده ممتنع است و بطلان آن را روشن کردیم و اکنون سوال این است که با توجه به امتناع تناسخ و بطلان آن چگونه «مسخ» در امم سابقه مطالعه می شود که به فرموده قرآن کریم آنان صورت قرده و خنازیر پیدا کردند آنجا که می فرماید:

«… و جعل منهم القردة و الخنازیر و عبدالطاغوت اولئک شر مکاناً و اضل سواء السبیل»[1] و همچنان در جایی دیگر می فرماید: « فلما اتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قردة خاسئین»[2].

به درستی صریح آیات تحول جماعتی از بشر را به صورت حیوانی شهادت می دهد که آنان صورت میمون و خوک پیدا کرده اند علیهذا بین مسخ و تناسخ چه فرقی وجود خواهد داشت بعد از امتناع تناسخ؟

مرحوم تفتازانی از این سوال بدین گونه جواب داده که ترجمه اش اینست:

محل منازعه اینست که نفوس انسانی بعد از مفارقت شان از بدن ها به بدن دیگر در همین دنیا تعلق بگیرد و این تعلق بخاطر تدبیر و تصرف باشد و همچنان اکتساب کمالات نه اینکه تبدّل صورت ابدان صورت بگیرد چنانکه در مسخ مشاهده می کنیم یا اینکه اجزای اصلیه بعد از تفرق مجتمع شوند و در نتیجه آن نفوس به آن برگردد چنانکه در معاد به طور مطلق چنین چیزی مورد اعتقاد است و در همین دنیا نیز احیاء موتی صورت گرفته که احیا کننده عیسی مسیح علی نبینا و علیه السلام بوده[3].

و مرحوم مجلسی نیز از سوال فوق بدین صورت جواب داده که ترجمه اش اینست:

به درستی امتیاز نوع انسان زمانیست که به همین هیکل مخصوص باشد و چنانچه قرده شود انسان نخواهد بود هرچند که انسانیت او به روح مجرده است که ماهیتش به همان روح باقیست و اما صورت حیوان یافته و در حقیقت از نوع انسان خارج نشده و در نوع دیگر داخل نگردیده[4].

***

[1]) مائده/ 60.

[2]) اعراف/166.

[3]) شرح المقاصد، ج2، ص39.

[4]) بحار الانوار، ج58، ص113.