fa-newsfa-topnews

بیانیه حضرت آیت الله العظمی واعظ زاده بهسودی (مدظله العالی) در مراسم رونمایی از رساله های آموزشی احکام و افتتاح دفتر مرکزی معظم له
الحمدلله، الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و صحبه و من والاه لاسیّما بقیة الله، روحی و روح من سواه فداه و بعد: قال الله تعالی فی کتابه و قوله الحق: ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾ التوبة/۱۲۲
حضار گرامی!
فقه و فقاهت یا اجتهاد و مرجعیّت تا کنون “نُه” دوره مختلف تاریخی را پیموده است که بطور اجمال به آن اشاره می‌کنم؛
دوره نخست یا دوره تفسیر و تبیین
این دوره از ارتحال جانسوز رسول گرامی اسلام صلوات الله و سلامه علیه آغاز و تا پایان غیبت کبری ادامه یافت، اجتهاد در این دوره عبارت بوده از عمل به “خبر ثقه” و کسانی هم که به قول، فعل و تقریر معصوم دسترسی نداشتند ناگریز بودند به “ظواهر قرآن” عمل کنند و آنجا که به فقدان، اجمال یا تعارض نصوص برمی‌خوردند به “عقل” عقلا مراجعه کرده تن به نتیجه احتیاط یا برائت می‌دادند، اجتهاد در آن دوره کار دشوار نبوده بلکه با وجود امامان علیهم السلام نیاز چندانی به استنباط و اجتهاد احساس نمی‌شد.
از مشخصّه‌های این دوره می‌توان کثرت احادیث، قیاس و استحسان، اختلاف احیانی روّات، صدور اخبار علاجیّه و تعیین مقایس اجتهاد را شمرد، اعاظم این دوره هر چند تصرّفی در نصوص نمی‌کردند لکن در عین حال فهم و استنباطِ خاصی از خود داشتند که به این لحاظ به آنان “فقها” اطلاق می‌شد، صاحب کتاب تأسیس الشیعه سه گروه از این فقهاء را درج تاریخ کرده:
در گروه اوّل علی بن ابی رافع مولی رسول الله(ص) از اصحاب خاص امیرمومنان(ع) بود، در گروه دوّم: سعید بن مسیّب، قاسم بن محمّد ابن ابی بکر و ابوخالد کابلی بودند که از اصحاب امام چهارم(ع) به حساب می‌آمدند که بایسته است از ابوخالد کابلی که افتخار افغانستان است جشنواره‌ای به عمل آوریم، در گروه سوّم: زرارة بن اعین شیبانی، معروف بن خرّبوز، بُرید بن معاویة عجلی، ابوبصیر اسدی، فضیل بن سیار نهدی از اصحاب صادقین علیهم السلام بودند و جمیل بن درّاج، عبدالله بن بُکیر، حماد بن عیسی، صفوان بن یحیی، عبدالله بن مغیره، احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی از اصحاب امام ششم، امام هفتم و امام هشتم علیهم السلام بودند و فقهای دیگری که اسامی آنان موجب تطویل است.
دوره دوّم: دوره ایجاد منابع فقهی
این دوره از حدود غیبت کبری تا نیمه اوّل قرن پنجم را دربر می‌گیرد، در این دوره منابع فقه شیعه ایجاد، تنقیع و تهذیب گردید، هفتاد الی هشتاد منبع در این دوره مدوّن شد هر چند که ابتدائی و بالنسبه نظری ترتیب یافته بودند که کاملترین این کتب مقنعه و هدایه است لکن در این منابع اقوال مختلفه و احتجاجات عقلیّه وجود نداشته صرفاً به فروعی بسنده شد که در روایات وجود داشته است.
فقهای این دوره عبارت بودند از: علی بن ابراهیم قمّی، محمد بن یعقوب کلینی، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه، علی بن الحسین بن بابویه و برخی فقهای دیگر رحمت الله علیهم اجمعین.
دوره سوّم: دوره آغاز اجتهاد
این دوره مقارن با دوره قبل آغاز و تا یک قرن و نیم دوام یافت، دو تن از اعلام هر یک: ابن ابی عقیل عمّانی و ابن جُنید اسکافی پایه گذاران این دوره اند، فقه که در دوره های قبل در حقیقت جمع نصوص بود در این دوره بصورت اجتهادی درآمد، استنباط، استخراج، تحقیق و تفحّص در این دوره “اجتهاد نظری” را به طور مطلق شکل داد، یعنی اجتهاد در این دوره از نقل نصوص به صورت فنّی و علمی درآمده فروع بر اصول منطبق گشت، مقنعه شیخ مفید و انتصار سید مرتضی شاهد بر تبویب و تطبیق علمی این دوره است.
فقهای این دوره اعلام زیر اند: ابن ابی عقیل عمّانی، ابن جُنید اسکافی، ابن قولویه، شیخ مفید، سید مرتضی و برخی دیگر از بزرگان رضوان الله تعالی علیهم اجمعین.
دوره چهارم: دوره کمال اجتهاد
این دوره اگر چه از دوره سوّم از نظر زمان متمایز نیست لکن به دلیل وجود شیخ طوسی رحمت الله علیه معروف به شیخ الطائفه که به فقه شیعه از یک سو “استقلال” و از سوی دیگر “اعتدال” بخشید دوره مستقل به حساب می‌آید، این دوره در حقیقت از شیخ آغاز و به شیخ پایان می‌یابد، شیخ در آغار مبسوط می‌فرماید: «چون امامیه در آغاز تفریع فروع نمی‌کردند و تنها به تبیین حکم موارد نصوص که به دست آنها رسیده بودند قناعت می‌کردند مخالفان بر آنان طعنه می‌زنند و این کتاب بدان خاطر تصنیف شد تا بدانند که شیعه امامیه به برکت احادیث وارده از ائمه(ع) می‌توانند تمام مسائل را استنباط کنند و نیازی به اعمال قیاس و امثال آن ندارند».
در این دوره شیعه نیز ماننند اهل سنّت تمسّک به اجماع را پذیرفت لکن نه بدان جهت که اجماع خود موضوع حجیّت است بلکه بدان لحاظ که کاشف از حجیّت بوده دخول امام معصوم در آن معتبر است، این دوره با تلاش شیخ به کمال رسید و دامنه آن گسترش یافت و ده‌ها اثر ماندگار از وی به یادگار ماند که می‌توان شیخ را پایه‌گذار “اجتهاد مطلق” و مکتب “اعتدال” و “استقلال” دانست.
دوره پنجم: دوره تقلید
این دوره که متجاوز از یک قرن بود یعنی از ۴۶۰ الی ۵۹۸ هـ.ق با ظهور ابن ادریس حلّی رحمت الله علیه آغاز می‌شود، مرحوم حلّی دانشمندان این عصر را مقلّده می‌خواند از این نظر عصر وی به دوره تقلید شهرت یافت.
در این دوره کتاب چندانی تألیف نشد، زیرا؛ تأثیر شیخ طوسی رحمت الله علیه آن چنان بود که تألیف کتاب یا اظهار نظر در مقابل شیخ را جسارت و اهانت بر او می‌دانستند، پس از وی مرحوم محقق و علّامه حلّی رضوان الله تعالی علیهما نظر به عظمت علمی شیخ اگر در مسئله‌ای تردید یا احیاناً نظر مخالف داشت نظرش را بدون ذکر نام ذکر می‌کردند.
فقهای این دوره عبارت بودند از: فضل بن حسن طبرسی، ابوالفتوح رازی، قطب الدین راوندی، احمد بن علی طبرسی، محمد بن علی حمصی، ابن حمزه مکنّی به ابوجعفر ثانی، منتجب الدین علی بن ابی القاسم حسکانی، قطب الدین ابوالحسن محمد بن حسین کیدری، ابن شهر آشوب سروی و برخی از مجتهدان دیگر که دورد خدا بر همه آنان باد.
دوره ششم: دوره جنبش جدید مجتهدان
این دوره از زمان ابن ادریس حلّی رحمت الله علیه تا قرن یازدهم ادامه داشت، تحمّل عصر تقلید برای نیروهای قوی استنباط کننده دشوار بود لذا برای احیای مجدّد اجتهاد و محو تقلید قد برافراشتند و خوب از عهده کار برآمدند، کتاب سرائر ابن ادریس به نقد گرفته شد و دانشمندان دیگری چون: محقق حلّی، علّامه حلّی و فخر المحققین رضوان الله تعالی علیهم به میدان آمدند و بار دیگر فقه شیعه مسیر تکاملی خود را از سر گرفت طوری که کالبد یخ زده فقه و اجتهاد در دوره تقلید دوباره گرم شده جان گرفت، نظم و ترتیب جدیدی در کتب شیعه پدید آمد، کتب: شرایع، تحریر، قواعد، ارشاد، منتهی و لمعه به وجود آمد و فقه مقارَن نیز تدوین گشت طوری که میزان کاربردی و فعالیت گسترده علمی پژوهشی آن دوره فوق العاده قابل تحسین و ستایش برانگیز است.
فقهای این دوره استخوانهای علمی چون: ابن ادریس حلّی، سید بن طاووس، عماد الدین طبرسی، محقق حلّی، علامه حلّی، حسن بن ابی طالب ابی، فخر المحققین و اعاظم از این دست می‌باشند، شهید اول، محقق کرکی، شهید ثانی، محمد بن علی عاملی و شیخ بهائی نیز از رجال این دوره محسوب می‌شوند.
دوره هفتم: دوره فقهای اخباری
قرن یازدهم قرن ظهور اخباری‌گری در تاریخ شیعه است، آنان می‌گفتند استفاده از قوانین اصولی در امر استنباط سبب می‌شود که امامان نیز فقهای زمان باشند، زیرا؛ آنان در بیان احکام از قواعد اصولی استفاده نمی‌کردند لذا در برابر اصول اجتهادی سرسختانه مقاومت کردند و در نهایت علم اصول اجتهاد سست و لرزان گشت و بالعکس جوامع مهم حدیثی چون: وافی فیض کاشانی، وسائل حر عاملی، بحار مجلسی به وجود می‌آید، پیشوای جامعه اخباری مولی محمد امین استرآبادی بوده به تعقیب آن مولی صالح مازندرانی، مولی محمّدمحسن فیض کاشانی، طریحی، مولی محمد باقر سبزواری، شیخ حرّ عاملی، و مولی سید باقر مجلسی بودند و اگر در برخی مناطق افغانستان از اخباری گری سخن بیان می آید معلول همین دوره است.
دوره هشتم: دوره دوباره اجتهاد
پس از دوره اخباری گری دوره دوباره اجتهاد آغاز می‌شود، موسس این دوره استاد الاکبر مولی محمد باقر بن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانی است و همچنان آقا باقر بهبهایی و شاگردان این دو استاد طلسم اخباری را شکست، شبهات و اتهامات آنان را پاسخ داده احتیاج مبرم مجتهدان را به قواعد اصول استنباط و اجتهاد اثبات کرد، شاگردان مستقیم بهبهانی محمد مهدی بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطاء، سید محمد امین اعرجی، شیخ العلماء، نراقیها و صاحب جواهر بودند لکن در رأس همه شیخ اعظم انصاری قرار داشت که مبتکر اصول اجتهاد بوده استنباط را به بالاترین حد آن می رساند، از زمان این شخصیت گران مایه اصولی، “عقل” جایگاه خودش را باز یافته به حدی که اعلام کرد: «اگر حدیثی بر خلاف احکام عقلی باشد مبنای حکم قرار نمی گیرد.» هجوم شیخ و شاگردانش بر اهل حدیث که بیشتر ساکن قم بودند سبب شد تا اجتهاد معقول جوان شده دوباره انرژی بگیرد، مباحث اصول بتدریج رونق یافته از میانه قرن دوازدهم به این سو رواج حوزه‌ها شد، از منظر اخباریها مبانی فقه فقط “کتاب” و “سنت” بود لکن با مداخله مرحوم شیخ اعظم رحمت الله علیه “عقل” وارد حوزه استنباط شده از مبانی به حساب آمد.
دوره نهم: دوره اجتهاد پویا
دوره نهم در حقیقت از شاگردان مستقیم و غیر مستقیم شیخ اعظم تشکیل شده است، این دوره از نظر روش دنباله‌رو دوره هشتم است لکن با ابتکار و نوآوری های جدید که می‌توان از آن به دوره اجتهاد پویا در عصر حاضر تعبیر کرد، شاگردان مستقیم و غیر مستقیم شیخ را مبتکران چون: میرزای شیرازی، شیخ جعفر شوشتری، میرزا حبیب الله رشتی، مامقانی، نجم آبادی و اشخاصی از این دست را تشکیل می دهد لکن در رأس این تلامذه افتخار شرق، مولی “محمّدکاظم هروی” صاحب کفایة الاصول است که بقول جوادی آملی: آخوند “مبتکر” علم است و دیگران “دلّال” علم و بیشتر از صد سال است که کتابش محور درسهای خارج اصول حوزه ها بوده هنوز که هنوز است کتابی جایگزین آن نشده است.
علماء و اساتید!
افغانستان به اعتبار ابوخالد کابلی در عصر امام سجاد(ع) و به اعتبار ابوحنیفه کابلی رحمت الله علیه در عصر امام ششم(ع) و به اعتبار آخوند هروی روضوان الله تعالی علیه در عصر اجتهاد پویا در فقه و فقاهت پیشگام بوده و امروز هم اکثریت حلقات دروس خارج آیات عظام حوزات شیعه را فضلای افغانستانی تشکیل می‌دهد و ارکان حوزه کهن نجف اشرف و همچنان حوزه قم از سرمایه‌های افغانستانی ساخته شده است.
زعمای کشور!
اگر امنیت را تامین کنید ظرفیتی فوق العاده انسانی و نیروهای فوق العاده نخبه و اهل فضل از حوزه های نجف و قم به وطن بر خواهند گشت آنگاه کابل و افغانستان سکاندارکشتی فقاهت برای اسلام خواهد شد همین اکنون اگر کفایة الاصول، المحاضرات و مصباح الاصول را از دو حوزه نجف و قم برداریم فقهاء منابع مهمی را از دست خواهند داد بیایید کابل را تبدیل به حوزه فکری-فرهنگی پویا بسازیم تا جایی که میزبان دانش پژوهان جهان اسلام گردد و طلاب آمریکا، افریقا، اروپا و آسیا در این کشور درس بخوانند و خدماتی چون: بیمه های درمانی اجتماعی، وام های کوتاه مدت و دراز مدت، بُن و سایر اسباب رفاه و آسایش فراهم سازیم تا این سند افتخار بنام افغانستان ثبت شود که ظرفیّت آن جداً موجود است.
برادران و خواهران!
این جانب از سال ۱۳۸۰ خورشیدی به این سو مقلّد نبوده ام و ۱۸ سال قبل از امروز اجازه نامه‌های از فقهاء به نام حوزه بدست ام رسیده که از همه ی آنان سپاس گذارم و از چهار سال قبل اجازه نامه دیگری از علامه فیاض مرجع اعلی جهان شیعه بدست ام رسیده که از حضرت ایشان عمیقاً تشکر می‌کنم، ناگفته نگذارم که سلسه اجازه نامه هایم به هدف اجتهاد و استنباط به شیخ مرتضی حائری و سپس به شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم و پس از آن به استاد المحدثین شیخ حسین نوری طبرسی می رسد تا این که منتهی می‌شود به ائمه معصومین علیهم صلوات الله به ویژه به امام هفتم موسی بن جعفرالکاظم(ع) و به همین خاطر روز اعلام اجتهاد و مرجعیّت و رونمایی از رساله هایم را در روز میلاد مسعود دخترش حضرت فاطمه معصومه(س) قرار دادم تا مراتب احترام و تعلّق خاطری باشد به آن امام همام که شیخ المشایخ حقیر در باب اجازات بنده است، درود خدا بر او و بر اجداد و اسلاف طاهرینش باد.
دوستان و عزیزان!
از پنج شش سال به این طرف طومارهای متعددی از داخل و خارج کشور مبنی بر تدوین رساله و اعلام مرجعیّت دریافت می کردم لکن بعد از ارتحال مرجع فقید درخواستها و تقاضاهای مکرّر در مکرّر به طور شبانه روزی به این جانب مواصلت ورزید که احساس کردم تکلیف بر من منجّز شده لازم دیدم ادای مسئولیت و تکلیف کنم که فرار از آن را چون زحف از جهاد گناه بزرگ می‌دانم، بنابراین امروز در محضر شما که بقول امیر بیان: “حضور حاضر” هستید حجّت را بر خود تمام یافته بار سنگین اجتهاد و مرجعیّت را به دوش می‌گیریم و از خدایم عاجزانه می‌خواهم که در این امر، ضعیف بنده‌اش را یاری کرده اسباب نجات مردمم را فراهم نماید، زیرا؛ “مردم” موضوع ادیان و شرایع آسمانی است، قران برای مردم است، پیامبر برای مردم است، کعبه برای مردم است، مساجد و مدارس برای مردم است، قانون و حکومت برای مردم است و نجات مردم اهداف مشترک تمام ادیان و سفرای الهی فلذا “قبول عنوان” و پذیرش امر خطیر “مرجعیّت” را بخاطر نجات مردمم بین خود و خدایم پذیرا می‌شوم و اگر مرجعیّت نتواند “مردم” را نجات دهد به پشیزی نخواهد ارزید.
سروران و آقایان!
مرجعیّت تنها گفتن مسائل حیض و نفاس نیست تا در چهارچوب دیوار مدرسه خلاصه شود بلکه تأمین حیات فردی و اجتماعی جامعه است که نیاز دارد “بُردی مشورتی” متشکل از هشتاد الی صد نفر متخصّصان و نخبه گان به وجود آید تا تبیین موضوعات نمایند و آنگه حکم خدا بر آن موضوعات بار شود والّا نه من که هر کس دیگر هم باشد قادر به اداره و تأمین تمام شئون اجتماع نیست، بیایید! در امر تشکیل “بُرد مشورتی مرجعیّت” مرا یاری کنید تا با هم کشور و مردم خود را نجات دهیم.
اعاظم نجف و قم!
افغانستان هزار سال است که حوزه کهن نجف و حدود صد سال است که حوزه قم را تأمین کرده است و اینک وقت آن رسیده که شما به کمک کابل بشتابید چنانکه خدایم فرمود: ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلاَّ الْإِحْسَانُ﴾ و همچنین فرمود: ﴿وَ إِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا… ﴾ در حالی که همه تان اعتراف دارید که مردم افغانستان صالح ترین و از سوی به دلیل چهل سال بحران و نا امنی مستحق ترین اند، در عین حال در هیچ جای جهان دست گدایی نزده با عرق جبین زندگی کرده اند.
زعمای سیاسی کشور!
مرجعیّت برای مخالفت نیست بلکه برای “مشوره دادن” و “نجات از بحران” هاست، سیاست حقیر این است که نه “عضو” حکومت منتخب باشم و نه “مخالف” آن بلکه “مشاور” نیک بوده در روز بحرانها زعمای کشورم را یاری دهم و چون سرباز فداکار به دفاع از نوامیس وطنم برخیزم و “ثبات میهنم” را در رأس همه امور قرار داده در ایجاد آن بکوشم چه این که درپناه ثبات و قانون همه به آسایش می‌رسند و راه ترقی را می‌پیمایند.
نخبگان و اهل مدنیّت!
بنده را عقیده بر آن است که قانون مداری، حکومت منتخب، برخورداری از سنا و شورا، انتخابات شفاف در هر حکومت عُرفی ناگزیر بوده راه نجات عقلانی جامعه¬هاست، امنیت به انواع و اقسامش، ایجاد اشتغال و کاریابی، فضاهای تحصیلی، اطمینان دهی به همسایه ها، اجازه ندادن به سازمانهای مخوفِ رادار گریز، کنترل مرزها و رسانه ها، اقتصاد پویا مبتنی بر صادرات، مهار آبها و مدرن سازی کشتزارها، تشکیل اردوی قوی و منظم، پولیس خدمتگذار، اطلاعات مطمئن و صادق، پرهیز از خشونت در رفتار، رعایت حقوق شهروندی، ارتقای ظرفیتهای انسانی، سیاست پولی ثابت، روابط دوستانه با کشورها، نرفتن به پیمانهای اقطاب، مدنّیت ما بوده الفبای ثبات و ترقی ماست.
دوستان و سروران!
بنده امروز ادای تکلیف نمودم لکن تقلید آزاد بوده هیچگاه به خود دعوت نمی‌کنم، سه مرجع صاحب رساله چاپ شده آیات عظام: فیاض، نجفی، بامیانی و ده‌ها مجتهد منتظر در دهلیز مرجعیّت افتخار کشور ما می‌باشند، بنده به همه احترام عمیق قائلم بالاخص به مرجع اعلی حضرت آیت الله العظمی شیخ اسحاق فیاض دامت برکاته و راضی نیستم گردی به عمامه آنها بنشیند چه رسد که خدای ناخواسته توهین، حرمت شکنی و حتی تنقیص در حق آنان صورت بگیرد و به همه‌ی طرفدارانم توصیه دارم که از تنش، شایعه پراکنی، غیبت و سعایت پرهیز نموده مقام پاک و مطّهر مرجعیّت را آلوده نسازند.
جوانان اهل درک و احساس!
بنده در هیچ حزب سیاسی نبوده و نیستم لکن از “جریان عدالت خواهی” حمایت کرده و می¬کنم، امّا در شرایط فعلی افغانستان “احسان اجتماعی” را بیشتر از “عدالت اجتماعی” مؤثر و کاراتر می بینم و خداوند به هر دو امر کرده است ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ…﴾ و همچنان “سیره حسنی” را بیشتر از “سیره حسینی” در وضعیت موجود کاربردی می¬دانم، در عین حالی که به ” سیره سبط اصغر” احترام عمیق قایل بوده سالها مبلغش بودم لکن اجتهاد اجتماعی ام در شرایط موجود “سیره سبط اکبر” را نتیجه می دهد، به هرحال به خانواده های شهدا احترام قائل بوده در دست گیری کریمانه از آنان و رفع نیاز نیازمندان می کوشم و یکی از وظایف مرجعیّت را ایجاد “نهاد خیریه” می‌دانم که به زودی فعال شود تا امکانات کشور صرف نیازمندان گشته به خارج منتقل نشود و نیاز فقط نیاز خوراک، البسه، و مسکن نیست بلکه نیازهای شخصیّتی، غنای فکری و تحصیلی و نیازهای دینی در رأس نیازهاست.
عزیزان محقّق و پژوهشگر!
یکی دیگر از وظایف مرجعیّت این است که “بنیاد پژوهش” تشکیل داده نخبگان کشور را پوشش دهد تا بعد از این مصرف کننده نبوده نشخوارگر افکار وارداتی نباشیم، بیائیم “تولید” کننده و “خلّاق” باشیم تا پیشینه تاریخ بلخ، هرات و غزنه را تجدید کنیم، از شاران و شیران غور و بامیان تا فقیهان امروز عظمت بیافرینیم و روزگار فلاکت و دریوزگی را پایان دهیم، دانشنامه ها، دایرة المعارف، مجموعه های کلان تحقیقی و مرکز مطالعات استراتژیک به وجود آورده تاریخ کهن مان را زنده نماییم.
حضار گرامی و قاطبه ملت!
مرجعیّت تعارف نبوده نجات دهنده است اگر تاریخ دیروز و امروز ملت ها را مطالعه کنیم آن گاه به خوبی در خواهی یافت که مرجعیّت سامانه نجات و کشتی اتحاد ملت هاست و در رأس تمام اتحادها اتحاد شیعه و سنی است، بنده از این روز مهم و سرنوشت ساز به تمام برادران اهل سنت و اعلام می کنم که با هم “برادر” هستیم و پیمان “اخوت” می بندیم و شاهد صدق گفتارم برگزاری یادواره امام ابوحنیفه کابلی رحمت الله علیه از سوی همین مدرسه در همین مکان مقدس در سال ۱۳۹۴ خورشیدی است که همه شاهد بودید که این کار قدم پیش گذاشتن و اعلام برادری بود تا دیگر شاهد نفرتها و استخوان شکنی ها نباشیم و اعلام می کنم که توهین به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را ناجائز دانسته موجب دوری و نفاق می‌دانم چه رسد از لعن به آنها که استغفرالله العظیم.
برادران و خواهران!
زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حکم قران امّهات المؤمنین بوده قابل احترام و تکریم اند و توهین به هیچ یک را جائز نمی‌دانم حتی اگر گناه سیاسی مرتکب شده باشد و این حکم از سیره و روش امیرمؤمنان مبنی بر تکریم حضرتش در قبال یکی از زوجات رسول خدا(ص)قابل استنباط است، به هر حال هر حرکتی که موجب شق عصای مسلمین شود از نظر حقیر ناجایز است تکفیر اهل قبله را حرام دانسته اعمال و افکار سلفیّت و بقایای ابن تیمیه را از ساحت احناف دور دانسته از جرگه اسلام خارج میدانم و همچنان هر تفریط و افراط دیگر را مخالف روح اسلام دانسته غُلات را نیز از جرگه شیعه خارج می دانم، غُلات عیب شیعه و وهابیت نقص سنی است.
آگاهان و خبرگان!
یکی از مشکلات در امر مرجعیّت مداخله های بی جا و ناسالم “نور چشمی” هاست که تعدادی از مراجع عظام را به چالش کشیده اند و در عهدنامه مالک اشتر نخعی هم به صراحت تذکر رفته، بنده به صراحت اعلام می کنم که دو پسرم کوچکترین مداخله در طول هجده سال اقامتم در کابل در هیچ امری از امورم ننموده و اطرافیانم نمی توانند موردی را نشان دهند که سخنم را نقض نماید و بعد از این هم دقیقاً متوجه این نکته بوده و هستم و اطمینان می دهم به همه مردمم که از این ناحیه نگران نباشند و نیز قابل یادآوری میدانم که اندوخته پولی نداشته حتی حساب بانکی ندارم و خانه ای را که از قیمت خانه قُمم در کمپنی، محروم ترین نقطه غرب کابل ساخته ام به دو فرزند پسرم واگذار نموده ام و خودم دو سال است که منزل شخصی نداشته در مدیریت کتابخانه مدرسه زندگی می کنم و اگر بعد از فوتم بیشتر از این داشته باشم بدانید که خائن بوده ام.
از اینکه مزاحم شم و وقت گرانبهای شما را گرفتم جداً معذرت می خواهم. در پایان سالروز تولد دختر موسی بن جعفر حضرت فاطمه معصومه(س) را باز هم تبریک گفته به روح آن کریمه اهلبیت(ع) درود می فرستیم.
السلام علیکم و علی جمیع عباد الله الصالحین
اول ذیقعدة الحرام۱۴۴۰ قمری- کابل حوزه مبارکه دارالمعارف اهلبیت(ع)-حاج واعظ زاده بهسودی.

دیدگاهتان را بنویسید