درس 32:
چهارشنبه 9/3/1403 هـ.ش مطابق با 20/ ذی القعده/1445 هـ.ق، کابل، حوزه علمیّه دارالمعارف اهلبیت(ع).
تذکّر: نوشته معظّم له عربی بوده به شاگردان فارسی ارائه می گردد غیر از متون، احادیث و نقل و قول ها.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، الصّلاة والسّلام علی خیر خلقه و اشرف بریّته ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین لاسیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.
توضیح هشتم: حول احادیث مجهوله و مقلوبه است
حدیث مجهول حدیثی است که راوی آن در کتب رجال عنوان نشده یا اینکه عنوان شده و لکن ذاتاً شناخته شده نیست و حکم شده است در مورد او به جهالت حیث اینکه مرحوم عبدالله مامقانی مجهول را چنین تعریف نموده:
«هو ما ذکر رجاله فی کتب الرجال و لکن لم یعلم حال البعض او الکل من حیث العقیدة[1]»
و امّا مقصود رجالی ها از مجهول ما ذکرنای ما می باشد نه آنچه مامقانی فرموده چه اینکه تنقیح المقال بر مامقانی نقد کرده و نقدشان ناظر است به تعریف او که گفته است حدیث را جز مجهول یا مجاهیل روایت نکرده باشند در عین حالی که محقق داماد راشحه ی سیزدهم را از کتاب رواشح در معنی مجهول در قبال اشکال تنقیح المقال عقد نموده و ثابت کرده که اطلاق مجهول اصطلاحی جواز ندارد الّا از کسی که حکم شده باشد به جهالتش از سوی ائمه رجال، علی هذا هرگاه به چیزی از ترجمه احوال راوی ظفر پیدا نکنیم جواز ندارد که راوی را به اسرع وقت حکم به جهالتش نماییم[2].
بنابراین مجهول اختصاص پیدا می کند به کسی که در قبال او حکم به جهالت شده باشد به حمل شایع طوری که راوی رأساً شناخته شده نباشد مگر اینکه بگوییم مرحوم مامقانی را در قبال مجهول دارای اصطلاح خاص بدانیم چنانکه بسا اوقات ایشان مدعی اصطلاح خاص می باشد.
و امّا حدیث مقلوب حدیثی است که به طریق معلوم روایت شده باشد و لکن چه بسا راویی دیگر به غیر آن طریق روایت کرده باشد امّا مجموع طریق یا بعض رجال او قلب شده باشد به بعضی رجال خاصه به هدف اینکه بهتر از او قرار گرفته اجود شود تا رغبت خواننده در قبال حدیث بیشتر گردد و این تعریف در قبال حدیث مقلوب تعریف مرحوم شهید ثانی است[3].
انصاف اینست که: حدیث مقلوب به حدیثی اطلاق می شود که قلب در آن صورت گرفته باشد از باب عمد یا از باب سهو و این قلب یا در سند حدیث است مثل اینکه بجای احمد بن محمّد بن عیسی آمده باشد محمد بن احمد بن عیسی یا نظیر این مثال، مثل اینکه محمد بن احمد بن یحیی بجای احمد بن محمد آمده باشد و یا اینکه قلب در متن واقع شود طوری که از باب مثال شمال ذکر شود بجای یمین که از این گونه قلبها کثیراً ما در اسناد تهذیب شیخ اتفاق افتاده.
***
[1]) اصول الحدیث و احکامه، ص119.
[2]) الذریعة، ج4، ص466، رقم 2070.
[3]) الرعایة فی علم الدرایة، ص150.